تردیدی نیست که یکی از جدیترین تحولات چندسال اخیر، شکافخوردنِ هژمونی اصلاحطلبان در فضای سیاسی ایران بوده است. پیامد این شکاف نیز نوعی دلزدگی از فضاهای رسمی سیاست در ایران، یعنی نهادها، گفتارها، کردارها و رویههای معمول و رسمی، شامل احزاب، انتخابات، جریانات و... بوده است. بااینوجود بهنظر میرسد که هنوز بهجز ایدههای گنگ و مبهمی نظیر «خیابان» و «جنبش»، گروههای مختلف چیزی بهعنوان بدیل در چنته ندارند.
برآمدن تن جمعی، همواره پدیدهایست اعجابآور و پُرهیبت، غالبا غیرمنتظره و بهندرت قابلمهار. اتصال تنهای فردی و تجربهی حسانی متمایز از اقتصاد حسی غالب، همانا تشکیل یک «مردم» است و بههمینخاطر پدیداریست سراپا سیاسی، با تمام ابهامات، نگرانیها، ترسها، ناامیدیها و البته امیدها، گسستنها، امکانبخشیها و غلیانهای شادیآور.