کار ترجمهٔ این مقاله، پیش از آغاز زبانه کشیدن شرارههای جنبشِ ژینا شروع شد و طبعاً به هیچ وجه در تصور نگارندهٔ این سطور، نمیآمد که چندی بعد، چهرهٔ این خاک، به کلی دگرگونه شود. اما وقع ما وقع و امروز، با ایرانی روبهرو ایم، که در آن، چیزها شباهت کمی به گذشته دارند. آیا گزارهٔ اخیر صادق است؟ زمان نشان خواهدداد. ترجمه و انتشارِ متنی فلسفی، در زمانی که زمین و آسمان، از آدم طلبِ «کنش» میکنند، احتمالاً در نظر شیفتگانِ «کنش»، صریحترینِ شکلِ طفرهروی به شمار آید. اما خودِ این خواهشِ طاقتسوز برایِ کنش، شاید پاتولوژیای باشد که با درنگ کردن، در مضمونِ مقالاتی از این دست بتوانیم، بدان تفطن یابیم.
سارا احمد استاد سابق مطالعات نژادی و فرهنگی در دانشگاه گلداسمیت لندن است. او در سال 2016 در اعتراض به عدم رسیدگی دانشگاه به شکایات مربوط به آزارها و سؤاستفادههای جنسی، از سِمَت خود در این دانشگاه استعفا داد. وی در حال حاضر نویسنده و پژوهشگری مستقل در حوزهی مطالعات فمینیستی، نژادی و جنسیت است و در کارهای خود از منظر نظریات پسااستعماری به فرایندهای برسازندهی «بدن» و «جهانها» و همچنین چگونگی شکلگیری و به چالش کشیده شدن قدرت در نظامهای فرهنگی و جهان زندگی روزمره میپردازد.
ضمنِ این مقاله، مکرراً مصطلحاتِ Aufhebung و Verneinung استعمال شدهاند. Aufhebung در زمرهیِ یکی از واژگانِ دشوار برای ترجمه است. به این نکته، در مقاله نیز اشاره شدهاست و دلیلِ این دشواری این موضوع عنوان شده که این کلمه، جامعِ معانیای متفاوت و حتی متضاد است. البته مترجمانِ آثارِ هگل در زبانِ فارسی، معادلهایی برای این مصطلح پیش نهادهاند که از آن جمله میتوان به فراروی، رفع و انحلال اشاره کرد.