• ایران
  • 6th October 2024

خانه در کار: تبارشناسی مسکن طبقه کارگر

برای دانلود نسخه پی دی اف، اینجا کلیک کنید.

 عکس: فیلم متروپولیس (1927)

  یک سوءتفاهم بنیادی درباره ماهیت خانه این است که انگار وقتی وارد آن می‌شویم، دنیای کار را پشت سر خود ترک می‌کنیم. و در حالی که تولید، هرگز به اندازه امروز تا به این حد همه‌جاحاضر نبوده است (تا حدی که دورکاری در خانه امری معمول است)؛ در تصور عموم، خانه همچنان به عنوان حرم مقدس صمیمیت و روابط واقعی فهم می‌شود. «کار» که این تصویر ایده‌آل، آن را پنهان میکند؛ نه به معنای شغل (فعالیتی «تولیدی» که در ازای مزد انجام می‌گیرد) بلکه به معنای کار خانگی است (دسته‌ای که شامل کوشش‌های «بازتولیدی» همچون تمیزکاری، پخت‌وپز، زایمان و مراقبت از بیماران و سالخوردگان و خود است. یعنی تمام اعمالی که برای تداوم زندگی‌هایمان، حیاتی است)[1] .

  از لحاظ تاریخی، خانه زمانی محلی برای کار شد که با گذار از تمدن‌های شکارچی-گردآورنده به تمدن‌های یکجانشین، سکونتگاه‌ها از موقت‌بودگی به وضعیت دائمی‌تری تغییر کردند[2]. در جوامع شکارچی-گردآورنده، فعالیت‌های تولیدی و بازتولیدی هر دو توسط اعضای جامعه مشترکاً و بیرون از فضای خانه (که محوطه‌ای بی‌ثبات، بیشتر برای خوابیدن و سرپناه بود) انجام می‌شد. همزمان با این که جوامع یکجانشین، پایه‌ی معاش خود را کشاورزی نهادند، در مسکن‌هایی دائمی اقامت گزیدند و شروع به خصوصی کردن کار خانگی در درون واحد خانواده کردند. سازمانیابی کار خانگی در درون خانواده (یعنی تصمیم بر این که چه کسی مسئول کارهای روزمره‌ی خانه و متقابلاً این که چه کسی از آن فارغ خواهد بود )، روابط قدرت را در سپهر خانه و به طور کلی در جامعه تعریف می‌کرد[3].

  این رابطه غیرمتقارن میان اعضای خانواده در خودِ عبارت «خانگی» (domestic) تجسم یافته است. این عبارت از ریشه‌ی domus است. واژه‌ای لاتین با ریشه‌های یونانی که به معنای «ساختن» است. اما در حالی که این ریشه‌ی لغوی ممکن است خنثی به نظر برسد؛ همین ریشه، عباراتی را که به اَشکالِ بالقوه‌ی کنترل خشن اشاره دارند ساخته است. همچون dominus، به معنی «رییس مرد خانه»، و مشتقات متنوع آن چون: domination (به معنای سلطه) ، dominion (به معنای قلمرو و حاکمیت) و موارد دیگر. در درون domus، خانواده ملزم است برای صاحب خانه که به نوبه‌ی خود آزاد است تا حیاتی عمومی را خارج از خانوار دنبال کند، کار کند. این نوع از سازمانیابی خانواده، که از جامعه روم باستان و بعدها رنسانس شکل گرفت، در قرن ۱۹ با ظهور کار صنعتی و متعاقب آن تقاضایی عظیم برای نیروی کار منضبط، جانی دوباره پیدا کرد. در آن زمان، کار خانگی اهمیتی بسیار برای سرمایه‌داران و دولت‌ها پیدا کرد. برای آن‌ها این امری حیاتی بود که وظایف خانه بر دوش زنان قرار گیرد و بدون دستمزد باقی بماند تا بتوانند به طرز بهینه‌ای از کاری که در کارخانه و دفتر باید بازپرداخته می‌شد حمایت کنند. برای نیل به این هدف، ایده‌ی حریم خصوصی، به عنوان ابزاری ساخته شد تا کار خانگی را طبیعی جلوه دهد و آن را به عنوان کارِ بدون مزدِ «از روی عشق» به وظیفه‌ی خانواده تبدیل کند.[4] پروژه مدرن مسکن از دل چنین زمینه‌ای متولد شد، و در عین حال پایه‌های اجتماعی این عملیات (بخش‌بندی کردن مسکن و طبیعی جلوه‌ دادن کار خانگی) به راستی ریشه‌های عمیقی در تاریخ دارند. گرچه صرفا با برآمدن سرمایه‌داری و ظهور متعاقب کار صنعتی، مسکن به یک پروژه صریح سیاسی تبدیل شد، [اما] پدیدار شدن ساختارهای مسکونی بزرگ‌مقیاس پیش از این در تمدن‌های باستانی نیز وجود داشت. همانطور که نیکلاس پستگیت[5] استدلال می‌کند، ساختارهای حکومتی در مرکزیت مفهوم تخصصی شدن کار هستند. در تمدن مصری پادشاهی میانه[6] ، حاکمان در پی این بودند تا سرزمین وسیعی را در طول رود نیل یکپارچه کنند و همچنین عمیقاً علاقه‌مند بودند تا جوامعی را در مناطقی سکنا دهند که کارکردی همچون مستعمرات حکومت داشته باشند[7]. این مستعمرات به عنوان شهرک‌هایی متصور می‌شدند که درآن‌ها کارگرانی که درگیر فعالیت‌های مختلف تخصصی (همچون کشاورزی، کار در معدن یا ساخت بناهای مربوط به تدفین مردگان) بودند، اسکان می‌یافتند[8]. مثال قابل‌توجهی از این نوع توسعه‌های برنامه‌ریزی‌شده توسط حکومت، شهر تل الضبعه است که طراحی متعامد آن شامل ردیف‌هایی از خانه‌های همسان در طول خیابان‌های بزرگ است. فعالیت شغلی ساکنان این شهر باستانی همچنان ناشناخته باقی مانده است اما بر اساس تلاش‌های قابل‌توجه مربوط به برنامه‌ریزی‌ و دخیل در سازمانیابی این مستعمره، [می‌توان گفت این فعالیت شغلی] حتما باید نوعی کار خیلی تخصصی باشد که از اهمیتی اساسی برای اقتصاد حکومت برخوردار بوده است[9].

  جنبه‌ی کلیدی واحد‌های مسکونی تل الضعبه، زیربنای به شدت کوچک (تقریبا ۲۷۰ فوت مربع/ ۲۵ متر مربع) آن‌ها بود؛ و همچنین روشی که این فضای کوچک به طراحی‌یی استانداردسازی‌شده شامل یک هشتی، یک آشپزخانه، یک حیاط و دو اتاق؛ تقسیم می‌شد. ویژگی قابل‌توجه دیگر این واحدها فقدان فضای ذخیره‌سازی و انبار بود که وجود آن، معمولاً در خانه‌های باستانی ویژگی مهمی بود. ابعاد کوچک، طراحی استانداردسازی‌شده و نبود انبار، حکایت از این داشت که وضعیت ساکنان وابسته به رفاهی بود که توسط حکومت تامین می‌شد. در مثال تل الضعبه، هدف اصلیِ اسکان، به عنوان یک پروژه عظیم‌تر، پیشاپیش عیان است: اینجا خانه‌ها تنها به عنوان محلی برای بازتولید نیروی کار استفاده می‌شوند. برای نیل به این هدف، حکومت فضای داخلی خانه را به حداقل کاهش داد، بدین ترتیب موارد استفاده آن را به فعالیت‌هایی چون آشپزی، تمیزکاری و خوابیدن محدود می‌کرد. به احتمال زیاد، ساکنان می‌توانسته اند حیاط را برای پرورش حیوانات اهلی و انجام برخی فعالیت‌های مستقل، مورد استفاده قرار دهند. اما مقیاس کوچک واحدها، به طور حتم، ایجاد اَشکال بدیل امرار معاش را دشوار می‌کرد. همانطور که شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهند، چنین مسکن محدودی با مقاومت‌هایی از سوی ساکنان مواجه می‌شد. آن‌ها نه تنها مسیرهایی را میان واحدها باز کردند؛ بلکه برخی از اتاق‌ها یا حتی کل خانه را به عنوان فضاهای بزرگترِ جمعیِ انبار و ذخیره مورد استفاده قرار می‌دادند. این امر از سویی از اکراه و بی‌میلی ساکنان نسبت به نوعی از کار خانگی کاملا خصوصی‌شده پرده برمی‌داشت؛ و از سوی دیگر، تلاشی بود برای توسعه شکلی از اقتصاد مستقل به وسیله اشتراک منابع. این روستاهای کارگران مصری در تمدن میانه، تنشی را پیش‌بینی می‌کردند که در تاریخ مسکن مدرن از اهمیت بالایی برخوردار است. این تنشی بود مابین تلاش دولت برای فردی‌سازی واحد خانوار به وسیله‌ی محدود کردن و خصوصی کردن فعالیت‌های بازتولیدی و گرایش ساکنان به مقاومت در برابر این فرایند به وسیله همکاری جمعی و روش‌های اشتراک منابع.

   با ظهور سرمایه‌داری، دسته‌بندی فزاینده‌ی کار خانگی به عنوان یک مسئولیت خانوادگیِ شدیداً خصوصی، در مقابل اَعمال همکاری جمعی و اشتراک که همچنان در دوره پیشامدرن رایج بود؛ قرار گرفته است. این گرایش در یکی از اولین نمونه‌های پروژه‌های خانه‌سازی اروپا در آغاز قرن ۱۶ قابل مشاهده است. شهرک آگسبورگ[10] در آلمان که ساخت آن توسط یکی از ثروتمندترین افراد اروپا، بانکداری به نام جیکوب فاگر[11] ، تامین مالی شد[12]. این شهرک مجتمعی مسکونی شامل ۵۲ خانه است که ردیف به ردیف قرار گرفته اند. این مجتمع به عنوان گونه‌ای از نوانخانه‌های اروپایی (که در قرن ۱۴ ظهور پیدا کردند و هدف آن‌ها ارائه کمک اجتماعی به محرومان شهرهای بزرگ بود) توسعه پیدا کرد[13]. نوانخانه‌ها را، به معنای واقعی کلمه، می‌توان خلف بیمارستان‌ها (نهادی به شدت مهم در شهرهای قرون وسطایی که هدف اصلیش نه تنها کمک به بیماران بلکه کمک به فقرا بود) دانست. ویژگی جدید شهرک آگسبورگ این بود که به Hausarmen (یعنی افراد زاهدی که اراده‌ای برای کار داشتند و نیازمند کمک اقتصادی بودند)[14] مسکن می‌داد. بنابراین، برخلاف بیمارستان قرون وسطایی و نوانخانه، این مجتمع بین فقرای کارگر و فقرای گدا تفاوت قائل می‌شد. در شهرک تنها کسانی پذیرفته می‌شدند که تمایل داشتند کار کنند

 


و خانواده‌هایشان را حمایت کنند. البته، خانه‌ها به بهای سالی یک سکه‌ی طلای رنیش فلورین[15]  (معادل درآمد یک ماه کارگری روزمزد در آن زمان) اجاره داده می‌شدند[16].

 

شهر مصری تل‌الضعبه، پادشاهی میانه، هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، دید اگزونومتریک، سایت پلان کلی مجموعه و پلان نمونه‌ی واحدها

  ساکنان می‌توانستند در همکف منازلشان کار کنند، اما مجتمع به طور خاص برای سکونت کارگرانی ساخته شده بود که به دنبال اشتغال در بیرون از فضای خانه بودند. مشابه سایر پروژه‌های بعدی مسکن، متحدالشکل بودن و استانداردسازی نقشه و نما حاکی از همگنیِ کاملِ طبقاتیِ ساکنان بود‌. البته سادگی معماری نه فقط برگرفته از شرایط اقتصادی بود بلکه دلالت‌هایی ایدئولوژیک نیز داشت؛ به طوری که هدف آن القای حس از خودگذشتگی به ساکنان، در زندگی عاری از هر چیزی جز کار (چه در بیرون و چه در درون خانه)، بود. حیات خانگی و خانوادگی به حداقل رسیده بود و اهمیت کمتری نسبت به بازتولید نیروی کار منضبط به عنوان یک هدف داشت. در شهرک آگسبورگ، هیچ فضای عمومی قابل‌توجهی وجود نداشت؛ و حتی عبادتگاه بعدها در اواخر قرن شانزدهم ساخته شد. با این پروژه، می‌توان مشاهده کرد که چگونه وقف مرتاض‌گونه‌ی خود به کار به جنبه بنیادی ایدئولوژیک مسکن برای طبقات کارگر بدل شد.

، شهر آگسبورگ، دید اگزونومتریک، سایت پلان کلی مجموعه و پلان نمونه‌ی واحدها

  ماکس وبر، به خوبی تمایز میان ریاضت فرادنیوی[17] جماعات رهبانی و نوع دنیویِ مربوط به ذهنیت سرمایه‌دارانه‌ی اولیه‌ی آن را (که در آن کار، دیگر نه ابزاری برای زندگی که به خودی خود به هدف تبدیل می‌شود)، نشان داده است[18] . چنین ازخودگذشتگی‌یی برای کار نیازمند حیاتی خانگی بود که هم به شدت از محل کار جدا شده باشد و هم کاملا در خدمت آن باشد.

  از نقطه‌نظر سرمایه‌دارانه، رفاه کارگران (از جمله دسترسی آن‌ها به مسکن مناسب) پیش‌شرطی اساسی برای تولید کارآمد است. دقیقا با در نظر گرفتن همین ایده‌ها بود که جان وودِ جوان[19]، معمار نئوکلاسیسیت انگلیسی، رساله‌ی تاثیرگذار و پیشگامانه‌اش را در سال ۱۷۸۶ درباره «سکونتگاه‌های کارگران» منتشر کرد[20]. این رساله‌ای بی‌سابقه بود چرا که اولین کتاب مربوط به معماری بود که اختصاصاً به مسکن کارگران طبقه پایین می‌پرداخت. این رساله مجموعه‌ای از برنامه‌ها و نماهایی مبتنی بر نوعی کلبه بود که توسط خود وود طراحی شده بودند. قابل‌توجه‌ترین جنبه این کلبه‌ها، فقدان ظاهری تزیینات و بخش‌بندی داخلی آن‌هاست که در آن به اتاق‌ها کارکرد