پیشگفتار انکار:
در سال 1395 در ایران 223 هزار نفر به دلایل مختلف زندانی بودند. به عبارتی تقریبا برابر با چهل و چهارمین شهر پرجمعیت ایران از میان 339 شهر در آن سال و برابر با جمعیت شهر بوشهر.
زندانیانی که اکثرا وضعیت نگهداری، دسترسی به غذا و آب سالم، امکانات و وضعیت بهداشت و درمان آنان مورد توجه قرار نگرفتهاست. روایت آنان از جرم ارتکابی، اوضاع و احوال موثر در ارتکاب جرم و شرایط زندگی آنان هرگز در جایی منتشر نشده و شاید هرگز شنیده نیز نشدهباشد.
آنچه در این مقاله از آن صحبت شدهاست، روزنامهنگاری در داخل زندان است. روزنامهای مستقل که زندانیان در آن مینویسند. اینبار نه فعالان سیاسی و نویسندگان داخل زندان که مجرمین ساکن در زندان دست به قلم میشوند تا خود را ابراز کنند. در خلال این یادداشتها فقط وضعیت زندان از منظر نقض/احقاق حقوق زندانی نمایان نخواهد شد، احوالات درونی مجرم نقطه قابل تامل این روایات خواهد بود. روایاتی که با نگاهی جرمشناسانه میتواند مبدا بسیاری از بازنگریها در مجازات حبس، شیوه آن و بررسی کارکرد بازپروی و ارعاب ندامتگاهها باشد.
به طور معمول همه ما حداقل یکبار زندگی خود را دچار روزمرگی و تکرار یافتهایم. درباره آن نوشتهایم و احساس خود را با دیگران شریک شدیم. این امکان نوشتن، به اشتراک گذاشتن و روایت کردن امکانی است که عموما از زندانی سلب میشود. زندانی که روزمرگی را به شدیدترین شکل آن تجربه میکند. صحبت از زندانهای ایران که میشود عموما روایت زندانیان سیاسی از زندان را به یاد میآوریم. روایتهایی از بازداشت و ایام انفرادی زندانیان سیاسی است.
البته گهگاهی روایت زندانیان سیاسی از بندهای عمومی و مواجهه با مجرمین نیز شنیده میشود. کمتر پیش میآید مستقلا زندانیان غیرسیاسی روایت خود از زندان را منتشر کنند. حتی اگر تصمیم به روایتگری نیز بگیرند کمتر رسانهای سراغ چنین سوژهای خواهد رفت. تلخی روزگار زندان و عدم دسترسی به داروهای ضروری برای مجرم عادی خیلی هم مهم جلوه نمیکند. برای مثال، روایت آزار زنان و ترنسهای محبوس در زندان توسط زندانیان، صفحه اول روزنامهای را به خود اختصاص نمیدهد.
همه ما روایت مجرمین از زندان را در تریبونهای رسمی کشور دیدهایم، فردی پشت به دوربین و پشیمان از رفتار مجرمانه سابق خود. روزنامهنگاری داخل زندان کمک میکند زندانی نه برای عبرت جامعه که برای ابراز خود دست به قلم شود تا روایتی از زندگی خود را که پیش از این جایی شنیده نشدهاست را روی کاغذ آورد. این روایت نه به سفارش دولتمردان که برای انتشار روایت و صدای خود زندانی است. این روایتگری و نوشتن البته بیش از هرچیزی نیازمند دفاع از آزادی بیان و عدم سانسور زندانیان است.
البته که زندان، آن محیط محبوس و بسته هرگز با روایتها تجربه نخواهد شد؛ همانطور که وین سنت بارز در خاطرات خود در کتاب زندان زنان میگوید: اصولا افراد غیر محکوم و آزادی که آزادی برای آنها مثل نفس کشیدن به رایگان و جزو حالت طبیعی آنها شده و هیچگاه در چهار دیواری قفس مانند زندان در بند نبودهاند، قادر به درک نعمت آزادی نیستند و پی به وضع محرومیت یک محکوم به زندانی که بایستی سالها از عمر خود را پشت میلهها بگذراند نمیبرند و قادر به تصور این نیستند که هرگاه ناگهان و بدون انتظار فرصت بیرون رفتن حتما به چند ساعته هم شده به یک زندانی بدهند چه شور و نشاط و هیجانی به او دست خواهد داد.
چرا روزنامهنگاری زندان مهم است؟
روزنامهنگاری زندان دریچهای به دنیای پنهان حبس دست جمعی میگشاید، صدای زندانیان میشود و سیاستهای جزایی را شفاف میکند. روزنامهنگاری آزاد و بدون سانسور در زندان برای ترمیم و اصلاح عدالت کیفری ضروری است.
مبدا روزنامهنگاری به اوایل سده نوزدهم برمیگردد. در سال 1800 فورلورن هوپ اولین روزنامهای بود که داخل زندان منتشر شد. از زمان تاسیس این روزنامه نیویورکی زندان تاکنون، بیش از چهارصد و پنجاه نشریهی دیگر به آن پیوستند، از جمله روزنامهی انگولایت ، از ندامتگاه ایالتی لوئیزیانا، که اولین نشریهی زندان بود که نامزد دریافت جایزه مجله ملی شد.
بین سالهای 1930 تا 1950، روزنامهنگاری زندان به بالاترین نقطه فعالیت، با بیش از 250 نشریه که توسط زندانیان مدیریت میشد، رسید. مدت کوتاهی پس از آن، در دهههای 70 و 80 میلادی، روزنامهنگاری زندان بیشترین افت را تا به امروز تجربه کرد که ماحصل سیاستهای کیفری و خصوصیسازی سیستم مجازات دوران ریگان بود. در ده سال اخیر، پیرو میل ناگهانی هر دو حزب به اصلاح عدالت کیفری روزنامهنگاری زندان مجددا پدیدار شد و نظر و حمایت حامیان مالی، نشریات و افکار عمومی را به خود جلب کرد.
تحقیقات و شهادتهای زندانیان نویسنده، موید فواید اجتماعی روزنامههای زندان است. از جمله این که روزنامهنگاری وسیلهای است که زندانیان نویسنده از طریق آن میتوانند خود را ابراز کنند. به علاوه روزنامهنگاری زندان قادر است دریچهای به محیط و جماعتی بگشاید که بدون حضور آن به شدت غیر شفاف خواهد بود. والتر لاندن ، عضو هیئت علمی، این انتقال تجربه از داخل [زندان] به بیرون را یک رسانه بسیار گرانبها ارتباطی مینامد.
چند سال گذشته شاهد تجدید حیات روزنامهنگاری زندان توسط زندانیان نویسنده بودیم. گزارش دست اول آنها از زندگی در زندان و تحلیلشان از عدالت کیفری برای اصلاح فقدان فراگیر شفافیت در نظام جزایی ما بسیار باارزش است.
نویسندگی در زندان به مثابهی بازپروری
در نبود روزنامهنگاری زندان بدست آوردن گزارش دست اول از سیستم جزایی امریکا تقریبا غیرممکن است. لاندن اشاره میکند:«هدف نخست و بنیادین روزنامهنگاری زندان این است که ایدهها را برای زندانیان، در دو جهت به داخل و خارج از دیوارهای زندان ارسال کند. هدف و غایت کلی این است که درک بهتری میان زندانیان و عموم مردم، به وسیلهی مخابره ایدهها، فراهم شود.» روزنامهنگاری زندان پل ارتباطی مهمی میان زندانیان و مردم است. همچنین، همانطور که لیا کالدوِل ، محقق و روزنامهنگار، مینویسد:« ابزار عملی برای بازپروری... راهی برای سرگرم کردن زندانیان در داخل [زندان] و اما مهمتر از همه بدست آوردن مهارتی قابل عرضه در بازار بیرون از زندان.»
زندانیان روزنامهنگار شهادت میدهند که نوشتن، توسعهی این مهارت باارزش و امکان روانپاکسازی را فراهم میکند. درورتی ماراگلینو ، نوبسندهای که با پروژه روزنامهنگاری زندان همکاری میکند، معتقد است نوشتن به نوعی رنجش را بهبود میبخشد:«من برای سلامت روان و درمان خودم زیاد مینویسم. همچنین برای آگاهیبخشی و هشدار دادن مینویسم. عموم مردم نمیدانند چقدر ساده کار آدم به زندان میکشد.» او در یک تماس تلفنی میگوید:«ما در سکوت رنج میبریم و این را به عنوان سرنوشت خود میپذیریم. یک روزنامهنگار بودن به اين معناست كه دنياي داخل زندان را با دنياي بيرون به اشتراك بگذارم...شايد نوشتهي من توسط كسي خوانده شود كه در آينده رئيس زندان باشد، يا يك قانونگذار و يا يك رايدهندهاي كه ميتواند تغييري ايجاد كند.»
در سال 2019، ماراگلينو در زندان مورد تجاوز قرار گرفت. هنگامي كه از او پرسيده شد آیا با انتشار این اطلاعات راحت است یا نه، پاسخ داد:«هنگامی که آنها از ثبت ادعای من خودداری کردند و شواهد را گم کردند، من دادخواستی علیه زندان تنظیم کردم. من چندین شاهد هم داشتم. پس بله، من به تمام دنیا میگویم. این کار را انجام میدهم تا این اتفاقات در زندان دیگری تکرار نشود.»
راهسان توماس ، موسس نشریهی خیابان توانمندسازي ، میزبان مشترک ear hustle و نویسندهای که با پروژهی مارشال همکاری میکند، روزنامهنگاری را این گونه توصیف میکند:«نوشتن آینده، چرا که نمیتوانم گذشته را از نو بنویسم.» او بر اهمیت روزنامهنگاری به عنوان ویترینی برا نمایش هوش هیجانی زندانیها و سازوکاری برای نمایاندن ناعدالتیهایی که در زندان اتفاق میافتد تاکید میکند. بدون روزنامهنگاری زندان، زندانیان به جرمی که به خاطر آن محکوم شده و به زندان افتادهاند، تقلیل مییابند. توماس در ژانویهی امسال از طرف فرماندار گوین نیوسام عفو و آزاد شد.
تراژدی و کمدی
واکنش نسبت به فعالیتهای دههی 1960 به صورت کاهش هزینههای اجتماعی به وقوع پیوست. افزایش نئولیبرالیسم منتج به قطع کمک مالی به آموزش زندان و برنامههایی چون روزنامهنگاری زندان شد. در دهه 1970 اداره زندانهای فدرال نشریات زندانیها را محدود کرد و حتی قانونی وضع کرد که «زندانیها اجازه فعالیت به عنوان گزارشگر و یا انتشار آثارشان با ذکر نام را ندارند». همزمان با پیگیری نوسازی توسط جیم کرو ، آونگی که توسط نیروی ترس و واکنش به حرکت درمیآمد، علیه دستاوردهای دهههای گذشته سیاستهای عدالت کیفری در نوسان بود.
کالدول مینویسد: «حراست زندان این قوانین را به عنوان مجوزی برای سانسور هرگونهای که آن را فتنهانگیز تعبیر میکرد، به کار میبرد. پژوهشگران متعددی از جمله اچ. بروس فرانکلین ، عضو هیئت علمی و و مولف کتاب "نویسندگی زندان در قرن بیستم امریکا" معتقدند سختگیری نسبت به نشریات زندان در واکنش مستقیم نسبت به موفقیتهای آن در دهههای 40 و 50 میلادی به وقوع پیوست. بر اساس گزارش نشریهی ملت در سال 1959 تعداد 250 روزنامه وجود داشت این در حالیست که تا سال 2014 این رقم به کمتر از 10 روزنامه کاهش یافت.
اواخر دههی 1970، مجموعهای از قوانین که معمولا تحت عنوان قوانین پسر سم از آن یاد میشود، زندانیان نویسنده را از انتشار نوشته در نشریات خارج از زندان، در صورتی که بابت آن دستمزد دریافت کنند، منع میکرد. در سال 1977 قاتل سریالی دیوید برکویتس ، که با لقب پسر سم شناخته میشد، حق انحصاری داستان خود را فروخت. پس از این اتفاق قانونگذاران نیویورک قانونی تصویب کردند که زندانیان را از دریافت سود از اثری که بیانگر جرمشان باشد منع میکرد. این قوانین طراحی شدند تا پولی را که مجرمان از این طریق بدست میآورند از آنها گرفته و به قربانیان یا اعضای خانوادههایشان پرداخت کنند.
در سال 1991 دادگاه عالی قوانین پسر سم را در تضاد با متمم اول قانون اساسی دانست. رای دادگاه این بود که این قوانین بیش از حد فراگیرند و طیف گستردهای از نوشتهها را شامل میشوند که امکان دریافت سود توسط مجرم و بیغرامت ماندن قربانی را فراهم نمیکنند. اگر قرار بود این قوانین رعایت شوند در این صورت استدلال اولیه موفق بوده وباید از انتشار آثاری چون شرح حال مالکوم ایکس، نافرمانی مدنی هنری دیوید تورو و حتی اعترافات قدیس آگوستین نیز جلوگیری میشد.
هرچند از آن تاریخ ایالاتها قوانینی مشابه قوانین پسر سم را تصویب کردهاند. این قوانین همچنین سعی داشتند افراد زندانی را از دریافت حقوق بابت کارشان منع کنند. مشخصههای حقوق دریافتی نویسندهها در هر زندان متفاوت است. ماراگلینو مقالهای برای پروژهی روزنامهنگاری زندان نوشتکه قرار بود به ازای آن 100 دلار دریافت کند. او گزارش میدهد:«در آن زمان آنها مبالغی جهت اعاده دادرسی، دستور مستقیم و تحمیل بار (بدهی زندان بابت کپی) از من گرفتند و در نهایت 05/1 دلار برای من باقی ماند.»
نقاط قوت و محدودیتها
عدالت کیفری نظامی سیاسی است. موج قدرت محافظهکار که از سال 1970 تا 1990 گسترش یافت برنامههای زندان را تحت تاثیر قرار داده و حقوق زندانیان را محدود کرد. در چندسال اخیر حبس دست جمعی توجه افکار عمومی را بیشتر جلب کرد. این امر به موجی از ابتکار عمل جدید زندانها انجامید که بسیاری از آنها به روزنامهنگاری زندان مرتبط است. انتشارات جدید از زندانیان روزنامهنگار عبارتند از: پروژه مارشال و سریهای آن، زندگی در داخل، پروژهی روزنامهنگاری زندان، خیابان توانمندی، ear hustle و برنامه نویسندگی قلم دادگستری و زندان آمریکا.
بسیاری از زندانیان نویسنده به تجدید حیات نشریه معروف اخبار سن کونتین در سال 2009 به عنوان نقطه عطف این حرفه یاد میکنند. تولد دوباره اخبار سن کونتین، نماد روزنامهنگاری زندان است و به خاطر خلق مسیر مشخص برای نشریات زندان در آینده اعتبار دارد. در سال 1984 دپارتمان تصحیح کالیفرنیا ، نشریهی اخبار سن کونتین را تعطیل کرد. جسی واسکوئز ، سردبیر سابق و مدیر اجرایی موسسهی دوستان اخبار سن کونتین، میگوید:«دپارتمان مذکور نمیخواست که ابزاری برای شفافسازی وجود داشته باشد چرا که نظر عموم را برای موشکافی بیشتر جلب میکند. دولت موظف به انتشار روزنامه نیست در نتیجه به سادگی آن را تعطیل میکند.»
احیای نشریه اخبار سن کونتین بخشی از تجدید حیات گستردهتر در برنامههای روزنامهنگاری زندان بود. سال گذشته JSTOR و Reveal Digital با همکاری هم آرشیوی از روزنامههای زندان تهیه کردند . هدف این آرشیو گردآوری صدها گاهنامه از سراسر کشور در قالب یک مجموعه است که همهی انواع موسسههای جزایی را، با توجه مخصوص به موسسههای ویژهی زنان، ارائه میکند. سپتامبر سال 2021، سازمان خیریهی ملون ، 5/1 میلیون دلار به برنامه نویسندگی قلم دادگستری و زندان امریکا اهدا کرد. ماه گذشته رادیو عمومی ملی برنامهی ویژهای، در اولین مرکز رادیویی 24 ساعته که در زندانی در کلرادو شروع به کار کرد، به اجرا درآورد.
امیلی نانکو ، یکی از بنیانگذاران خیابان توانمندسازی، معتقد است یکی از وجوه هیجانانگیز تجدید فعالیت روزنامهنگاری زندان تعدد روزنامهنگاران مستقل است که به آن پیوسته و داستانها را به رسانههای مستقل ارسال میکنند. هرچند او هم از این که «سردبیرها مدام به زندانیان نویسنده میگویند گزارش آنها برای بخش نظرات مناسبتر است» رنج میبرد.
واسکوئز دستهبندی این چنینی نوشتههایش را به دههها کنترل مردانه سفیدپوستان نسبت میدهد. او ادعا میکند که یک ساختار سلسلهمراتبی و استثماری مشابه که از سیستم زندانها حمایت کند در تعیین این که نوشتن چه مطالبی در روزنامههای زندان مجاز است، نقش دارد. او با اعتراض به موانعی که زندانیان نویسنده با آن مواجهند میگوید: «بسیاری از مطالبی که ما مینویسیم در سرمقاله قرار میگیرد چرا که مردم نمیخواهند حقایق تلخ را بشنوند. اما کجای نوشتهی ما شبیه نظر دادن است؟ تعریف روزنامهنگاری گواهی شاهد عینی است. هیچ کس جز ما نمیتواند شهادت دهد که در این جا چه میگذرد.»
پاکسازی داستانها از داخل
زندانیان نویسندهای که با آنها صحبت کردم همگی اشاره کردند که مقالات رسمی زندانها به روزنامهنگاری زندان به چشم تهدیدی برای سیستمهای کنترلی کیفری مینگرند. ماراگلینو به یاد میآورد که رئیس قبلی زندان مدام میگفت: «هر اتفاقی که در زندان من میافتد همین جا میماند.» این پاسخ مستقیم به نوشته او درباره مراقبتهای بهداشتی ضعیف در داخل زندان بود.»
ماراگلینو از طریق JPay (وسیلهی پیامرسانی آملاین برای ارتباط زندانیان با افراد خارج از زندان)، داستانهای وحشتناکی را از وضعیت مراقبتهلی بهداشتی زندان بازگو میکرد. او تعریف میکند که یکی از پزشکان زندان حساسیت یکی از زندانیان را فراموش و دارویی تجویز کرده بود که باعث نابینایی یک چشم زندانی شد. هنگامی که یک بیمار دیگر از درد انگشت شکایت میکرد، نادیده گرفته شد و این امر به از دست دادن انگشتش به سبب عفونت انجامید. زندانی دیگری هک بود که پس از دریافت عمل کلونوسکپی، رودهاش در چهار نقطه سوراخ شد.
شاهین پاشا یکی از موسسین پروژه روزنامهنگاری زندان در مقالهای در نشریهی پولتیکو درباره اتاق خبر سن کونتین، میگوید: «تصوری وجود دارد که اگر روزنامهنگاری را به زندان بیاوری، در زندان شورش به پا خواهی کرد. من مدام عبارت «با خاک یکسان شدن» را میشنوم. مردان و زنان زندانی از داستانهایشان استفاده میکنند تا کل سیستم را با خاک یکسان کنند.» د رمواجهه با محرومیتهای تحمیل شده بر زندانیان، بیان مشکلات واقعی در داخل زندان احتمالا باید محرک شورش باشد. اما اتفاقاتی مانند طغیان آتیکا معدود و بعید هستند. سانسور، منع استفاده از اینترنت و ایمیل، قطع کمکهای مالی، تاخیر در نامهرسانی، مصادره نوشتهها و جابهجا کردن زندانیان همگی روشهایی هستند که مدیران زندانها به کار میگیرندتا فعالیت نشریات زندان را با چالش روبهرو کنند.
سیلوسا میگوید اطلاعات تماس سردبیران حین رسیدن از اتاق نامه به دست او به طرز مشکوکی ناپدید میشود. بلکول هم به یاد میآوردکه تعدادی از نامههایش در اتاق نامه گم شدند. هر دوی آنان گزارش میدهند که در مواقع این چنینی چارهای وجود ندارد. ابزار ارتباطی که به عمد جابهجا شدهاند برای همیشه گم میشوند.
بلکول میگوید:«من نگران انتقامجویی آنها هستم اما بدترین کاری که از دستشان بر میآید این است که من را در انفرادی نگه دارند. من دفعات زیادی آنجا بودم و سلول انفرادی دیگر یک عامل بازدارنده به حساب نمیآید. اگر قرار است من فداکاری بکنم تا فرد دیگری مجبور به این کار نباشد پس بهتر است این کار را بکنم.» مسئولین زندان باید مقالهای که او تمام میکند را تایید کنند. اگر نوشتهی او مصادره شود به هیج طریقی نمیتوان وجود آن را ثابت کرد. او توضیح میدهد: «زندانیان نویسنده در صورتی میتوانند نوشتهی خود را برگردانندکه لطف تعداد کمی از افرادی که راجع به آن مینویسند شامل حالشان شود.»
در نتیجه نویسندگان زندانی معمولا دست به خودسانسوری میزنند. نانکو مینویسد: «تمرکز بر زندگی در زندان، به جای روزنامهنگاری اعتراضی و مطالبهگرانه، تا حدی به جهت حفظ روابط نشریات و مسئولین زندان است.» نشریهی اخبار سن کونتین از دریافت کمکهزینه دولتی خوددار میکند تا بتواند استقلال خود را حفظ کند اما آنها همچنان تابع تائیدیهی دپارتمان تصحیح کالیفرنیا هستند.
این گونه سانسورها مسئله جدیدی نیستند. اوایل سده بیستم، صد سال پس از تاسیس نشریهی فورلورن هوپ، حضور روزنامههای زندان در سراسر کشور پذیرفته شده بود. با این حال نویسندگی در زندان هنوز در برابر سانسورهای متعصبانه آسیبپذیر بود. در ویرایش سال 1932 ژورنال قانون جزا و جرمشناسی آمده است: «نمونههای باارزش روزنامهنگاری زندان انگشتشمارند. نه به خاطر عدم وجود امکانات بلکه به دلیل سانسور غیرهوشمندانه و به ظاهر اجتنابناپذیری که علیه روزنامهنگاری زندان اعمال میشود. هر تلاش قابل توجهی در این خصوص مانند یک معجزه است.»
ویلبرت ریدو ، زندانی سابق، در کتاب «در جایگاه عدالت » توسعه سیستم زندانها و زیرساختهای پیچیدهای که برای حفاظت از آن استفاده میشود را دنبال میکند. زیرساختهایی که برپایهی ستم، سرکوب و سانسور ساخته شده است. در اواخر دههی 1970، دادگاه عالی در موارد متعددی دسترسی مطبوعات را محدود کرده بود. تصمیم بر این بود که: «تا زمانی که محدودیتهای اعمال شده از نظر محتوایی بیطرفانه بوده و راههای ارتبطی دیگر در دسترس باشد، مطبوعات حق ویژهای برای دسترسی به اطلاعات زندانها ندارند.
بیش از چهارهزار شرکت از حبس جمعی سود میبرند. سیستم زندانهای امریکا یک کسب و کار بزرگ است و منافعشان در سرکوب گزارشهایی است که دربارهی عملکرد آنها منتشر میشود. ابراز واقعیتهای زندگی در زندان برای افکار عمومی ممکن است سیستم کنونی را به نابودی بکشاند. همان طور که فرانکلین مینویسد: «هر چه شرایط زندانها بدتر باشد عدم آگاهی مردم نسبت به آن شرایط ضروریتر است. [مسئولین زندان] هر کاری در توانشان باشد انجام میدهند تا مردم بی اطلاع باشند.» صنعت زندان از چندپارگی و عدم شفافیت اطلاعاتی که به زندان وارد و از آن خارج میشود سود میبرند. با این حال با توماس موافقم که میگوید: «تنها روزنامهنگاری موثق و هدفمند است که میتواند کلیشهها را بشکند و باعث تغییر شود.»
علاوه بر سختی دستنویس کردن چندین هزار کلمه، بلکول توضیح میدهد هزینه مورد نیاز برای برقراری ارتباط با افراد خارج از زندان بسیار زیاد است. او گزارش میکند که در ماه بین 800 تا 1200 دلار بابت هزینه تماسهای تلفنی پرداخت میکند. این در حالی است که دریافتی یک زندانی متوسط در ساعت تقریبا 62 سنت است و برای برخی به 10 سنت در ساعت هم میرسد. سود سالانه شرکتهای مخابراتی که به زندانها خدمات میدهند 9/2 میلیارد دلار در سال است.
علیرغم تمامی این موانع، نویسندگانی چون بلکول، توماس، ماراگلینو و سیلویا هر کدام به شیوه خود نسبت به احیای روزنامهنگاری زندان هیجانزده هستند. آنها به کار خود ادامه میدهند هرچند مردم میتوانند تلاش بیشتری برای حمایت از کم شدن سانسور انجام دهند. ماراگلینو میگوید: «آینده روزنامهنگاری زندان به مردم و همکارانی که علاقهمند به رساندن پیامهای ما هستند بستگی دارد.»
فرانکلین معتقد است عقبگرد به سانسور روزنامهنگاری زندان در خارج از دیوارهای زندان اتفاق میافتد. او مینويسد: «اگر حق صحبت آزاد را از بخشي از مردم سلب كنيد،بازندگان واقعي چه كساني هستند؟ افرادي كه حق صحبت ندارند بازنده نيستند. بازندگان واقعي كسانياند كه امکان شنیدن را از دست دادند.»
از آنجایی که روزنامهنگاری زندان زندگی پشت میلهها را نمایان میکند، پنهان کردن واقعیتهای حبس جمعی سخت و سختتر میشود. همان طور که بلکول در مقالهای جدید اشاره میکند: «امروزه مردم بیشتر از هر زمان دیگری درباره زندانها و شرایط آنها میدانند که عمدتاً به خاطر صدای زندانیان از داخل زندانها است. این صداها برای اصلاحات پروژهی عدالت کیفری ضروری است.
اولیویا هفرنان روزنامهنگار و مستندساز است. آثار او بر تقاطع پیچیدگیهای صنعت زندان، مهاجرت و کار متمرکز است. او دانشجوی مدرسه مطالعات کار و شهری CUNY است و آثاری در پروژهی مارشال، ملت، Appeal و... دارد.
ارسال دیدگاه