• ایران
  • 17th September 2025

پناه گاه

برای دانلود نسخه پی دی اف، اینجا کلیک کنید.

مقدمه‌ی مجله انکار:

حدود سه ماه از شروع روزهایی می‌گذرد که زندگی ما را به پیش و پس از خود تقسیم کرد؛ لحظاتی که نقطه‌ی آغازش با هراسی بی‌وقفه شروع شد و نقطه‌ی توقفش با پرسشی بی‌پاسخ همراه بود. جنگ برای جامعه‌ی ما نامی غریب نبود. ما جنگی هشت‌ساله را پشت سر گذاشته بودیم، اما برای اکثریت افرادی که بعد از جنگ تحمیلی ایران و عراق به دنیا آمده بودند، به جزئی از تاریخ تبدیل شده بود و همگان می‌دانند که روایت تاریخ را خواندن و شنیدن، با زندگی کردن آن به‌صورت عینی، تفاوتی بنیادین دارد.

این تجربه‌ی ۱۲روزه و تجاوز اسرائیل به ایران، کوتاه و پرشدت بود؛ روایتی از آوار پشت آوار و خبرهایی که نمی‌توانستیم چشم از آن‌ها برداریم. هراس به امری عمومی تبدیل شده بود، اما انگار در میانه‌ی تمامی این ترس و اضطراب جمعی، امری وجود داشت که ما را بی‌محابا با واقعیت سخت موجود آشنا کرد و این واقعیت عریان، بخشی از وجود تمامی ما را برای آنچه انتظارش را نداشتیم، در عین آسیب‌پذیری، مقاوم‌تر هم کرده است. واقعیتی که هنوز هم نمی‌توانیم اجزای آن را به‌صورت دقیق شناسایی و توصیف کنیم.

اینک ما که با مفهوم جنگ به‌صورت نظری و از خلال تاریخ، روایت‌های دیگران، داستان‌ها و اخبار آشنا شده بودیم، خود بخشی از این فرآیند محسوب می‌شدیم؛ دیگر، بخشی از تاریخی بودیم که باید با آن به‌صورت ناگزیر برخورد می‌کردیم. با مخاطره‌ای مواجه بودیم که از آن نمی‌شد فرار کرد. بخشی از این جامعه، مدتی بود که ویرانگری را سرنوشت خود یافته بود و بخشی دیگر ویرانگری را ناگزیر می‌دانست. جدال‌هایی بی‌سرانجام که در نهایت نمی‌توانستند به ما بگویند چه وضعیتی است که جنگ را امتداد می‌بخشد.

در آن روزها، صدای «نه به جنگ» جان گرفته بود؛ صدایی که عده‌ای، که کم هم نبودند، نمی‌خواستند آن را بشنوند و در تلاش برای خاموش کردن آن بودند، اما معنای زندگی، در میانه‌ی تاریکی می‌خواست خودش را نشان دهد. جدالی بین زندگی و مرگ شروع شده بود و هر کدام در بزنگاه‌هایی، سلطه‌ی خود را بر دیگری نشان می‌داد. در این میان، آن چیزی که بیش از همه خود را به رخ می‌کشد، این نکته است که سرنوشتی محتوم ضرورتاً در انتظارمان نیست و عاملیت‌های سیاسی و اجتماعی و میانجی‌های مختلفی می‌توانند تقدیر جدیدی برای ما رقم بزنند، چرا که به نظر می‌رسد زندگی پدیده‌ای نیست که به سادگی تسلیم‌پذیر باشد.

فضای تعلیق و انتظار پس از جنگ، جامعه‌ی ایران را در بلاتکلیفی عمیقی فرو برده است. افراد در شبکه‌ای از عدم قطعیت گرفتار آمده‌اند. این تعلیق، که از پیامدهای جنگ ناشی می‌شود، زندگی روزمره را به عرصه‌ای از ابهام تبدیل کرده و مردم را در انتظار تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی و داخلی، بین آسمان و زمین نگه داشته و برزخی به معنای زندگی برای آنان ساخته است. تهدیدهای نامرئی و غیرقابل‌پیش‌بینی، مانند احتمال جنگ مجدد، پیوندهای اجتماعی را شکننده می‌سازد. هنوز هم بعد از گذشت دو ماه و نیم از اتمام جنگ، حاکمیت هیچ تغییری در مسیر پیشین خود صورت نداده است. همچنان، هیچ‌کس پاسخی برای پرسش‌های مردمانی ندارد که وقتی صبح از خواب بیدار می‌شوند، نمی‌دانند شب هم می‌توانند همچنان در خانه‌ی خود بخوابند یا نه. این بی‌پاسخی، در کنار فشارهای مضاعف همه‌جانبه‌ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، یک مسئله را بیش از پیش پررنگ می‌کند: کسی هم در این میان هست که به وضعیت جامعه فکر کند؟

اینک باید پرسید، آیا این تعلیق می‌تواند به بازسازی اجتماعی منجر شود یا آنکه به انزوای بیشتر و ازهم‌گسیختگی هویت جمعی می‌انجامد؟ این ابهامات، که در لایه‌های عمیق جامعه نفوذ کرده‌اند، ضرورت بازاندیشی و تحلیل را نسبت به آنچه پشت سر گذاشتیم و پیش رویمان است، بیشتر می‌کند.

در حال حاضر، همه در انتظارند که چگونه باید با گذشته‌ای که دیگر گذشته نیست و آینده‌ای که آینده بودن آن بی‌معنا شده است، روبه‌رو شوند. چشم‌انتظار پناه‌گاهی هستند که بتواند پناهی برای درک پدیده‌ای که از سر گذرانده‌اند ایجاد کند و چه چیزی بیش از نوشتن و روایت کردن می‌تواند پناه‌دهنده‌ی آرزوها، ایده‌ها و جامعه‌ای باشد که پر از پرسش‌هایی است که هیچ‌کس برایش پاسخی ندارد؟ صدای «نه به جنگ» در این نوشته‌ها ضرورت دارد، زیرا به‌عنوان پاسخی به خشونتی بی‌سرانجام عمل می‌کند و جامعه و دولت را از چرخه‌ی تعارضات بی‌پایان نجات می‌دهد. این صدا، که ریشه در تجربیات جمعی دارد، می‌تواند تعلیق را احیاناً به فرصتی برای بازسازی تبدیل کند و پرسش‌هایی مانند «در این شرایط چه می‌توان کرد؟» را به کنش‌های خرد و جزئی عملی هدایت کند.

در پرونده‌ی شماره‌ی ۱۲ مجله‌ی انکار، مجموعه‌ای با متن‌های متفاوتی را مطالعه خواهید کرد؛ پرونده‌ای که این بار گزارش اجتماعی و تجربه‌ی زیسته‌ی فردی جنگ را هم در کنار رویه‌ی همیشگی خود، که متن‌های انتقادی، تحلیلی و نظری است، شامل می‌شود. چرا که این جنگ، جهان دیگری برای ما ساخته است؛ جهانی که پیش از آن تجربه‌اش نکرده بودیم. تحلیل و نوشته‌های این شماره، به دنبال این است که بتواند اندکی آنچه را اتفاق افتاده است، از نظرگاه‌هایی که همگی صدایی «نه به جنگ» دارند نشان دهد. این نظرگاه‌ها، در عین پایبندی به اصول مشترک و پیشینی مترقی، قطعاً تفاوت‌های تحلیلی مشخصی نیز با هم دارند و همین در کنار هم نشستن این تحلیل‌های متفاوت است که امید ساخت صدای مشترک را بیشتر می‌کند و تلاشی است برای شکاف انداختن در این تعلیق بی‌سرانجام.

 

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه